اتاق ۲۰۳

و مثل دیشب من هی بهانه می گیرد/اتاق سرد ۲۰۳ هتل بی تو

اتاق ۲۰۳

و مثل دیشب من هی بهانه می گیرد/اتاق سرد ۲۰۳ هتل بی تو

سال هزار و سیصد و هفتادو عشق......

سلام اول 

 و اندوهانی که از ترک خانه ی قدیم باید با من باشد 

اما اینجا و هرجا را دوست دارم  

و شادم....به رغم مدعیانی که...........

چون بهاری ترین بهانه ی بهار با من است 

 

غرض عرض سلامی است دوباره ازین خانه ی جدید و بهانه ای برای همکلامی های بعد 

 

آخرین غزل سروده و آخرین شعر  که به یادبود در خانه پیشین همین امشب نوشتم...اینجا تقدیم چشم های شما برای اولین سلام

تا سر فرصت و دل سیر برایتان بگویم... 

  

 

 

سال هزار و سیصد و....هر سال ،سال توست

تقدیر من رقم شده در زیر فال توست

می پرسی این غزل به کُدامین فرشته است؟

می خندم! – آی!خوب من! این شرح حال توست

غیر از کلام و واژه چه دارم من از جهان؟

این خلسه های نیمه ی من ،از مجال توست!

بیت و نفس،شبیه به هم،تند می شوند

آهنگ قلب و نبض من این حس و حال توست

وصل همیم در تن یک شعر بالدار

پای دویدن از من و پرواز....بال توست

وقتی اتاق من پُر پروانه می شود

فصل بهار آمده ....یا این خیال توست؟!

گاهی برای از تو سرودن غزل کم است

بسکه قصیده پشت سرت ...زیر شال توست!

سلطان عشق،روی لبانت جلوس کرد

امشب شروع سلطنت خط و خال توست

«ما را سری است با تو....» که معناش این شده است

یعنی بخواه!زندگی ام نیز مال توست!

رگهام را زدم فوران کرد تا افق

خون چکیده بر تن این شب حلال توست!

امیر مرزبان/مهر ماه ٨٩/تهران

یا عشق